باورهای غیرمنطقی در زوجین

دکتر محمد سلطانی زاده، 1394/5/4باورهای غیرمنطقی در زوجین

انسان موجودي است كه بالقوه توانايي تفكر منفي و مثبت را دارد. برخي از ذهنيتهاي مخدوش ‌ كه ممكن است در در خودتان سراغ داشته باشيد يا همسرتان متوجه آنها شده باشد عبارتند از:

الف- افكار منفي خودكار/ خود آيند. همان جريان افكار، عقايد يا تصاوير ذهني هشيارانه اي است كه يك موقعيت خاص موجب آن است (.مثال: خانمي كه شوهرش دير به خانه مي آيد ممكن است اين افكار به ذهنش بيايند: "بازهم دير كرده است"او اصلا" به من اهميتي نمي دهد"" اصلا" به فكر من نيست" كه معمولا" يك واكنش هيجاني منفي را بدنبال دارد. اين افكار بدون هيچ قصد قبلي به ذهن مي آيندو خودكار هستند. آنها جزء سطحي ترين لايه شناختها هستندو زوجين اين افكار را امري بديهي دانسته، اعتبارآنها را مورد سوال و بازبيني قرار نمي دهند. چون وابسته به موقعيت خاص هستند لذا با تغيير آن موقعيت، تغيير مي كنند.

ب- تحريف هاي شناختي:در اينجا برخي از تحريفهاي شناختي رايج در تعاملات زناشويي آورده مي شوند.

1- نتيجه گيري دلخواه. شوهر مهناز مدتي است كه بيشتر در بيرون از منزل مي ماند و ديرتر به خانه مي آيد.مهناز از اين بابت ناراحت و عصباني است چون فكر مي كند: "حتما" زير سرش بلند شده ". چون مهنازبراساس شواهد و موارد اندك نتيجه خاصي مي گيرد پس مي توان گفت كه در چنين موردي " تحريف شناختي نتيجه گيري دلخواه " رخ داده است.در اين برداشت فقط رويدادهايي كه به شكست مي انجامند، اهميت دارند.و 2نوعند:ذهن خواني و پيش بيني منفي

2- انتزاع انتخابي. حميد در توصيف خانواده زنش مي گويد:" همه آنها با من بد هستند" يا " از اول ازدواجمان تا به حال هميشه دعوا داشته ايم"( ظاهرا" حميد به برخي موارد توجه كرده مثل كساني كه با او رفتار بدي داشته انديا روزهايي كه با زنش دعوا داشته است)و نتيجه گيري خود را بر اساس آنها انجام داده است در حالي كه به خاطرات خوش با همسرش يا ايام خوشي كه با خانواده زنش داشته توجهي نكرده است.)

3- تعميم بيش از حد . فرد براساس چند رويداد منفي تعميم افراطي مي دهد ونتيجه منفي مي گيرد. اين خطاي شناختي مصداق ضرب المثل " مشت نمونه خروار است" مي باشد. مثال: وقتي ستاره متوجه شد كه شوهرش ديرتر از حد معمول به مهد كودك رسيده و دخترشان بيشتر از حد معمول در مهد كودك مانده ، بسيار عصباني شد و به او گفت:" هيچ كاري را درست انجام نمي دهي " ، " در هيچ كاري نمي توانم روي تو حساب كنم"

4- بزرگ نمايي و كوچك نمايي. فرد اشكالات خود را بزرگ و نقاط قوت خود را ناچيز مي بيند( دست كم گرفتن خود). در اين خطاي شناختي ، فرد اهميت يك مورد يا موقعيت را كمتر يا بيشتر از واقع برآورد مي كند. مثال: وقتي پروين جنسي را گرانتر از قيمت واقعي آن خريد ، شوهرش شديدا" عصباني شد و گفت: " تو بالاخره منو ورشكست مي كني " ماه بعد پروين تقريبا" معادل همان مبلغ، پول پس انداز كرد اما شوهرش گفت: " اين كه پولي نيست."دربرابر هزينه زندگيمان اين پولها مشكلي را حل نمي كند.

5- شخصي سازي/ به خود گرفتن. فرد خود را كانون توجه همگان مي بيند به ويژه وقتي در كاري شكست مي خورد. مثال: رويا متوجه شد كه شوهرش از وقتي به منزل آمده كمتر حرف مي زند و اخم كرده است. زويا فكر كرد "شوهرم از دستم دلخور /ناراحت است". اين خطاي شناختي نوعي نتيجه گيري دلبخواهي است. در شخصي سازي، فرد بدونداشتن شواهد كافي ،حوادث بيروني را به خود نسبت مي دهد.

6- برچسب زدن و برچسب نادرست زدن به خود.فرد بابرچسب زدن برمبناي برخي اشتباهات و خطاها باعث مي شود نظر منفي درباره خودش پيدا كند.( وقتي خسرو منزل آمد و خانه را بهم ريخته ديد،عصباني شد وشيرين را " تنبل و تن پرور" خطاب كرد.شيرين هم كه حال و روز خوبي نداشت با رنجش به خسرو گفت: " واقعا" كه خود خواه و پرتوقع هستي".

7- ذهن خواني.كسي كه ذهن خواني مي كند، معتقد است كه مي تواند بداندكه همسرش به چه فكر مي كند. نوع ديگري از اين نوع خطا اين است كه " كسي بدون داشتن دليل يا صحبت با همسرش اعمال و عكس العمل ديگران از جمله همسرش را پيش بيني مي كند. مثال: امير به دوستش گفت " مطمئنم اگر امشب به همسرم بگويم كه مادرم فردا به خانه مان خواهد آمد،عكس العمل او چه خواهد بود. او حتما" عصباني مي شود و فكر خواهد كرد كه من آدم فرصت طلبي هستم و مادرم هم او را دوست ندارد."

8- تفكر همه يا هيچ. در اين خطاي شناختي كوچكترين اشتباه يا خطايي موقعيت را تبديل به يك شكست يا اتفاق بد مي كند. مثال: " وقتي همسر كامران وسايلي را كه او خريده بود ، مرتب مي كرد گفت: اين لباس كمي كهنه بنظر مي رسد. اما كامران فكر كرد :" او از خريد هاي من راضي نيست."در اين خطاي شناختي همه چيز سياه يا سفيد ديده مي شود.

ج- طرحواره هاي شناختي. باورهاي هسته اي هستند كه هر كسي درباره محيط اطرافش و ويژگيهاي آن دارد.نسبتا" پايدار وتقريبا" انعطاف ناپذيرند.معمولا"در اوايل زندگي وطي مشاهدات يا تعاملاتي كه فردبا خانواده اش داشته شكل مي گيرند.به راحتي قابل شناسايي نيستند و به صورت مبهم در ذهن فرد وجود دارند.مثل اين طرحواره كه "همه مردها خودخواهند"يا " مردها تنوع طلبند" يا " زنها ضعيف النفس هستند ". اين طرحواره ها 2 نوعند: مثبت (سازگارانه) و منفي (ناسازگارانه)

                 براي تغيير يك طرحواره يا باور هسته اي بايد اطلاعات متناقض با آن را وارد سيستم شناختي فرد كنيد.

آلبرت اليس برخي از باور هاي غير منطقي را در روابط زناشويي شناسايي كرده است كه عبارتند از:

1- من بايد آدم خوب و لايقي باشم و همسرم هم بايد اين را بداند و تاييد كند.

2- اگر همسرم با من بد رفتاري يا طردم كند دنيا به آخر مي رسد . اين فاجعه است.

3- علت ناراحتي من بدرفتاري ديگران يا اتفاقات بدي است كه برايم مي افتند و چون نمي توانم اين چيزها را كنترل كنم پس هيچ كنترلي روي احساسم ندارم

4- بايد نگران چيزهايي كه خطرناك به نظر مي رسند، باشم.

5- مشكلات فعلي من به علت روابط بدم در گذشته است گذشته را هم كه نمي شود تغيير داد.پس اين مشكلات هميشه با من خواهد ماند

6- کسانی كه برايم مهم هستند بايد مرا دوست داشته و تاييد كنندبه خصوص همسرم.

آيدلسون و اپستين(1982) 5مورد از باورهاي غير منطقي زناشويي را به شرح زير شناشايي كردند:

1.اختلاف مخرب است.

2.همسرم نمي تواند تغيير كند

4.در رابطه زناشويي انتظار ذهن خواني وجود دارد.

5.در نقشهاي جنسيتي انعطاف ناپذيري وجود دارد.

6 .كمال گرايي جنسي وجود دارد.

دبورد و رومانس(1996) 9 باور غير منطقي مختص به رابطه را در زوجها شناسايي كرده اند كه عبارتند از:

1.ما بايد با هم كاملا" باز و صادق باشيم

2.ما بايد قادر باشيم افكار يكديگر را بخوانيم

3.ما بايد هر كاري را با هم انجام دهيم

4.ما بايد قادر باشيم تمام نيازهاي يكديگر را برآورده كنيم

5.ما بايد مشتاق باشيم و بتوانيم يكديگر را تغيير دهيم

6.بايد بين ما همه چيز بي كم و كاست باشد

7.حفظ روابط خوب آسان است

8.كسي هرگز نمي تواند بدون وارد شدن به يك رابطه عاشقانه كامل باشد

9.ما بايد در حد ايده ال عاشق يكديگر باشيم

علاوه بر انواع باورها و تحريفهاي شناختي كه مطرح گرديد باورهاي ديگري هستند كه شايد به طور مستقيم در متون شناختي اشاره نشده اند ولي شباهت زيادي به باورهاي هسته اي /طرحواره ها دارند. اين باورها به "باورهاي نادرست خانواده " مشهورند. اين باورها در ظاهر اختصاص به يك زوج يا فرد خاصي ندارند اما به نظر مي رسند در فرهنگهاي مختلف نسل اندرنسل منتقل شده اند .

چند مورد از اين گونه باورها ي خانوادگي نادرست عبارتند از:

1.عروس با لباس سپيد به خانه بخت مي رود و با كفن بايد خارج شود.

2 .اگر از زندگيت راضي نيستي ازدواج مي‌تواند حلال مشكل باشد.(گاه براي بهبود افرادعقب مانده و پسيكوتيك پيشنهاد ازدواج مي شود)

3.اگر با همسرت اختلاف داري بچه بيار .

4.زندگي مشترك بايد سراسر خوشي و شادي باشد و زن و شوهر بايد تمام رضايت (و آرزوهاي) خود را در ازدواج جستجو كنند.

5.زن و شوهر نبايد خودخواه باشند و به نيازهاي خود فكر كنند.

6.اگر زن و شوهري با هم دعوا كنند يعني يكديگر را دوست ندارند.( در ازدواج موفق عدم توافق وجود ندارد)

7.وقتي مشكلي پيش مي آيد اشاره به مشكلات قبلي مي تواند مفيد باشد

8.در دعواهاي زناشويي هميشه يك نفر برحق و ديگري ناحق است. (پس دعواي زناشويي برنده –بازنده دارد)

9. اگر مشكلي بين زن و شوهر پيش مي آيد ابتدا بايد "مقصر" را پيدا كرد.

10. اگر همه چيز بين زن و شوهر خوب پيش برود لازم نيست نگران رابطه جنسي باشيم

11.دعوا نمك زندگي زناشويي است. اما دعوا واقعيت زندگي زناشويي است نه نمك زندگي

12.زن و شوهر رفته رفته منظور يكديگر را درك خواهند كرد پس نيازي به چك كردن نيست.

13.زوج عاشق ، زوجي هميشه خوشحال بايد باشند.

14.زن و شوهر بايد علايق و عقايد يكساني داشته باشند و بكوشند كه تا حد امكان شبيه يكديگر شوند.

15.رابطه زن و شوهري پاك و مقدس را نبايد با داشتن سكس آلوده كرد.

16.زن و شوهر خوب نيازي به خانواده ها يا دوستان خود ندارند چون يكديگر را دارند.

17.تا زير يك سقف زندگي نكني ،نمي تواني همسرت را بشناسي.

18.ازدواج مثل هندوانه نبريده است و نمي شود فهميد كه چي از آب در مي آيد.

19.در زندگي مشترک تحسين كردن به اندازه گوشزد كردن ضرورت ندارد

20.هر كسي مي تواند و (بايد) خود را به شكل دلخواه همسرش در آورد.

21.زندگي زناشويي باثبات زندگي است كه در آن آب از آب تكان نخورد و مشكلي وجود نداشته باشد

22.زندگي مشترك هر قدر هم بد باشد بايد بخاطر بچه ها ( نه بخاطر خودمان) آن را حفظ كرد.

23.همه مي دانند كه يك شوهر چه چيزي را دوست دارد يا يك زن از چه خوشش مي آيد.

24.اگر زندگي مشترك خوب پيش نمي رود ،جدا شدن و ازدواج مجدد راه چاره است.

25.جدايي يا طلاق نشانه شكست آن زندگي و آن زن و شوهر مي باشد.

26.به همسرت رو بدي سوارت ميشه( گربه را دم حجله بايد كشت).

27.انسان در زندگي جايز الخطا است !( انسان ممكن الخطا ست نه جايزالخطا ست)

28.همسرم خودش مي داند كه دوستش دارم ومرا مي شناسد پس لزومي ندارد مدام بگويم كه دوستش دارم.

29.زن و شوهر دعوا كنند ابلهان باور كنند

مقالات دیگر